ریالیتی شو
p:۳۴
تهیهکنندهها صبح همه رو جمع میکنن:
🎤 «امروز برای تغییر فضا، همه با هم به یه سفر یکروزه میرید. مقصد: یه ساحل معروف!» 🌊🏖️
---
🔹 اتوبوس 🚌
همه کنار هم میشینن، ولی جایگیری صندلیا حسابی حسادت میسازه:
تو کنار جونگکوک میافتی. هیونجین صندلی پشت سرتونه، مدام به شما نگاه میکنه.
ایان کنار جیسو میشینه، فاریتا اخماش میره تو هم.
لیسا کنار هیونجین میشینه و خیلی پرانرژی سعی میکنه حالشو خوب کنه.
فلیکس و رز پشت سر چان با هم کلی میخندن.
جونگکوک موقعی که خوابآلود میشی، یواشکی پتو میکشه روی شونهت. دوربین زوم میکنه روی صورت جدی هیونجین که داره نگاه میکنه. 😳
---
🔹 ساحل 🏖️
تهیهکنندهها بازی گروهی میچینن:
مسابقه والیبال ساحلی.
ساختن قلعهی شنی دونفره.
تو با هیونجین جفت میشی برای والیبال. هماهنگیتون عالیه، تا جایی که حتی مجری میگه: «این دوتا یه تیم واقعیان!»
جونگکوک با لیسا همتیمی میشه، ولی مدام نگاهش به سمت تو و هیونجینه.
---
🔹 ساخت قلعهی شنی 🏰
تو و جونگکوک با هم جفت میشین (تهیهکنندهها عمداً عوض کردن). اون خیلی نزدیکت میشینه، ماسه رو میریزه روی دستت و میخنده.
هیونجین با لیسا کار میکنه، اما هر چند ثانیه یه بار به سمت تو نگاه میکنه.
ایان و جیسو خیلی هماهنگ کار میکنن، فاریتا حتی حاضر نیست نگاهشون کنه.
---
🔹 عصر روی ساحل 🌅
تهیهکنندهها همه رو دور آتیش جمع میکنن. هرکس باید توی یه کاغذ بنویسه «امروز بیشتر از همه کنار کی خوش گذشت؟»
کاغذها ناشناس خونده میشن:
دو نفر اسم تو رو نوشتن (یکی هیونجین، یکی جونگکوک).
جیسو اسم ایان رو نوشت.
ایان اسم جیسو رو نوشت.
فلیکس اسم رز رو نوشت.
لیسا اسم هیونجین رو نوشت.
همه شوکه میشن. مخصوصاً وقتی میفهمن دو نفر بهت رای دادن. نگاهها پر از سوال و حسادت میشه.
---
🔹 مصاحبه خصوصی
هیونجین: «حتی اگه بقیه فکر کنن زیادهرویم، نمیتونم انکار کنم… من فقط اونو میخوام.»
جونگکوک: «امروز یه قدم جلوتر رفتم. حالا وقتشه دلشو کامل به دست بیارم.»
ایان: «با جیسو بودن حس عجیبی داشت… نمیخوام تموم بشه.»
فاریتا: «دیگه نمیتونم تحمل کنم. انگار داره از دستم میره.»
تو: «هر بار کنار یکی از اون دوتا (هیونجین یا جونگکوک) میایستم، قلبم تندتر میزنه… ولی چرا انتخاب اینقدر سخت شده؟»
*پایان*
تهیهکنندهها صبح همه رو جمع میکنن:
🎤 «امروز برای تغییر فضا، همه با هم به یه سفر یکروزه میرید. مقصد: یه ساحل معروف!» 🌊🏖️
---
🔹 اتوبوس 🚌
همه کنار هم میشینن، ولی جایگیری صندلیا حسابی حسادت میسازه:
تو کنار جونگکوک میافتی. هیونجین صندلی پشت سرتونه، مدام به شما نگاه میکنه.
ایان کنار جیسو میشینه، فاریتا اخماش میره تو هم.
لیسا کنار هیونجین میشینه و خیلی پرانرژی سعی میکنه حالشو خوب کنه.
فلیکس و رز پشت سر چان با هم کلی میخندن.
جونگکوک موقعی که خوابآلود میشی، یواشکی پتو میکشه روی شونهت. دوربین زوم میکنه روی صورت جدی هیونجین که داره نگاه میکنه. 😳
---
🔹 ساحل 🏖️
تهیهکنندهها بازی گروهی میچینن:
مسابقه والیبال ساحلی.
ساختن قلعهی شنی دونفره.
تو با هیونجین جفت میشی برای والیبال. هماهنگیتون عالیه، تا جایی که حتی مجری میگه: «این دوتا یه تیم واقعیان!»
جونگکوک با لیسا همتیمی میشه، ولی مدام نگاهش به سمت تو و هیونجینه.
---
🔹 ساخت قلعهی شنی 🏰
تو و جونگکوک با هم جفت میشین (تهیهکنندهها عمداً عوض کردن). اون خیلی نزدیکت میشینه، ماسه رو میریزه روی دستت و میخنده.
هیونجین با لیسا کار میکنه، اما هر چند ثانیه یه بار به سمت تو نگاه میکنه.
ایان و جیسو خیلی هماهنگ کار میکنن، فاریتا حتی حاضر نیست نگاهشون کنه.
---
🔹 عصر روی ساحل 🌅
تهیهکنندهها همه رو دور آتیش جمع میکنن. هرکس باید توی یه کاغذ بنویسه «امروز بیشتر از همه کنار کی خوش گذشت؟»
کاغذها ناشناس خونده میشن:
دو نفر اسم تو رو نوشتن (یکی هیونجین، یکی جونگکوک).
جیسو اسم ایان رو نوشت.
ایان اسم جیسو رو نوشت.
فلیکس اسم رز رو نوشت.
لیسا اسم هیونجین رو نوشت.
همه شوکه میشن. مخصوصاً وقتی میفهمن دو نفر بهت رای دادن. نگاهها پر از سوال و حسادت میشه.
---
🔹 مصاحبه خصوصی
هیونجین: «حتی اگه بقیه فکر کنن زیادهرویم، نمیتونم انکار کنم… من فقط اونو میخوام.»
جونگکوک: «امروز یه قدم جلوتر رفتم. حالا وقتشه دلشو کامل به دست بیارم.»
ایان: «با جیسو بودن حس عجیبی داشت… نمیخوام تموم بشه.»
فاریتا: «دیگه نمیتونم تحمل کنم. انگار داره از دستم میره.»
تو: «هر بار کنار یکی از اون دوتا (هیونجین یا جونگکوک) میایستم، قلبم تندتر میزنه… ولی چرا انتخاب اینقدر سخت شده؟»
*پایان*
- ۷.۳k
- ۰۱ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط